امروز با یه ربع تاخیر رفتم سر کلاس آنلاین فرانسویای که شرکت برامون گذاشته. از دفتر ما فقط ۲ نفر هستیم. دیدم همکارم نیست توی کلاس.
معلم گفت: سلام خلیل اومدی؟
گفتم: سلام آره. ببخشید بخاطر تاخیر. اینجا همه چیز پیچیده شده. آزمایشگاه قبل از ناهار آتش گرفت و آتشنشانی اومد و تا الان ما بیرون بودیم. تازه الان برگشتیم تو دفترمون.
یکی از شاگردهای کلاس روس هست، گفت: بابا این داره دروغ میگه، Poisson d’avril (همون دروغ سیزده خودمون) هست.
بعد همه زدن زیر خنده. من ابروهام ره دادم بالا و با اخم گفتم:
نه بابا، دروغ کجا بود. نمیبینین ماریا (همکارم که تو دفتر ما هست) هنوز نیومده! حالش بد بود. رفت کلینیک!
یهو همه خندههاشون خشک شد.
معلم گفت: واااای، چیزی هم شده؟ ببخشید خلیل. آخه ما داشتیم در مورد دروغ اول آوریل حرف میزدیم. کسی که چیزیش نشده؟ ماریا الان حالش خوبه؟ رفته کلینیک؟
بعد یکی از همکارهای تونسی گفت: من دیدم از دفتر شما امروز کسی نبود تو جلسه پروژهمون!
گفتم: ماریا حالش بهتره. زنگ زده به همکارمون. ولی آزمایشگاه سوخته. چندتا از دستگاهها هم سوخت. همکار روسمون همچنان ریز ریز میخندید و به معلم گفت: بابا این دروغ میگه!
همکار تونسی گفت: عه، ایناهاش توی اخبار CBC هم نوشته خبرش رو.
یهو همکار روسمون هم خندهش قطع شد و کنجکاو شد.
معلم گفت: کو کو خبرش؟!
و بهمراه همکار روسمون خم شدن سمت لپتاپ همکار تونسی.
یهو گفتم: Poisson d’avril :))
همکار روس گفت: نگفتم، ها ها ها
همکار تونسیم گفت: ها قیافهت ره دیدم این آخر :))
دختر تونسیه ته پایه بود هاااا :)) عالی بود. هماهنگگگگگگ
بعد از این داستان آتیش هر چی سر کلاس میگفتم اینا باور نمیکردن دگه.
گفتم: من الان شدم Berge menteur (چوپان دروغگو). گفتن چی هست؟ داستان چوپان دروغگو ره تعریف کردم. اون همکار روس و همکار تونسی گفتن: آره آره ما هم اینو داریم و دقیقا میگیم چوپان دروغگو.
معلم گفت: عه، ما یه اصطلاح در این مورد داریم که میگیم «Crier au loup» یعنی «فریاد گرگ» ولی نمیدونستم که منظور این داستانه.
زن من خیلی زود باوره. الان داشتم همین داستان ره براش تعریف میکردم وسطش پرسید: وای ماریا که چیزیش نشده! گفتم صبر داشته بااااش. بذار تموم شه حرفم.